کشتی ِ ناخدا



به دام افتادم :- 

بالاخره امروز، اینجا، در این سایت گروهی، اولین پستم رو نوشتم.

پروژه  «ناخلف» که فعلا با وبلاگش راه افتاده، بنظرم مجموعه خوبی بشه، افراد حاضر در مجموعه هم افراد فوق العاده ای هستن. قرار شد توی پست های اول که الان دوتاش نوشته شده، درمورد همدیگه بنویسیم. خداروشکر هنوز درمورد من ننوشتن :-) امیدوارم، من که کوچیک ترین عضوم، هم بتونم وقت بذارم و خوب بنویسم و هم این مجموعه تاثیر خوبی روی خواننده ها داشته باشه.

آدرس اینستاگرام هم راه افتاده : @naakhalaf

دنبال کنید، فکر کنم توی اینستاگرام، جدای از خبر بروزرسانی سایت، پست های دیگه ای هم گذاشته بشه. 

‌لطفا سایت رو دنبال کنید و هر جایی میتونید این اتفاق رو معرفی کنید. من فکر میکنم اتفاق جدیدی توی تولید محتوا بیوفته. :-) 

راستی. دوستان خیلی نزدیک، از اوضاع کاری الانم خبر دارن، و میدونن که کلا نیستم. حقیقتا نمیرسیدم و نمیخواستم بنویسم. اولاً اینکه همکاری مجدد با آدمهای اون سایت خیلی وسوسه انگیز بود. دوماً مهمترین چیز. چند بار اومدم به امار این وبلاگ سر زدم!! دیدم از وقتی اینجا خداحافظی کردم، امار بازدید ت نخورده! خجالت کشیدم :-) ممنون از همگی ;-)



امسال بخاطر کمبود عجیب وقت، خیلی دستچین تر فیلم دیدم، و چند تا فیلم خوب هم ندیدم، که امیدوارم هفته بعد از جشنواره توی اکرانهای خصوصی بتونم بلیت گیر بیارم. بنظرم جشنواره خوبی بود ، فیلمهای متوسط رو به بالای زیادی داشت.

الان که دارین این پست رو میخونین احتمالا توی راه بسمت انارک هستیم. ایشالا همه مسافرا سالم برن و برگردن :-) خداحافظ


+ طلا

من خیلی وقته که به تعریف و تمجید کسی از فیلم یا بد و بیراه گفتنش توجه نمیکنم! فیلم خودمو میبینم. هرچند گوشه چشمی هم به نقدها دارم. درسته که فراستی از طلا تعریف کرد اما راستش فیلم در حد وااوو نبود! آره، از نظر فنی خوب بود، کارگردانی فوق العاده تمیزی داشت! جامپ کات های زیبا و توی چشم، فیلم تر و تمیز و شسته رفته و بدون اضافات و بدون اتلاف وقت. بازیهای نسبتا سطح بالا. با اینکه قصه ساده و مناسبی داشت اما فیلمنامه ضعف های نقطه ای داشت و کامل نبود! ماجرا درمورد چند تا جوون بود که کاراشونو ول میکنن یا اخراج میشن و میخوان کار خودشونو راه بندازن و توو این مسیر مشکلاتی برای جور کردن پول و. پیش میاد و. . من نمره ۳ دادم به فیلم.


+ مع

من از پارسال که فهمیدم ولد ناخلف مسعود کیمیایی، یعنی پولاد داره اولین فیلمشو میسازه، پیگیری میکردم که فیلمشو ببینم :-)) میدونم مریضم :-)) 

فیلم از نظر رئالیستی فیلم خوبی بود، دکوپاژ پی دی پی ، تصاویر هلیشات واید، و فیلمنامه جسورانه. دیدین بعضی بچه ها بدنیا میان دقیقا یه ماکت کوچیک از باباشون میشن؟ الان پولاد همونطوریه. فیلم کیمیایی وارانه ای که معیارهای جدید هم داشت. عشق و خیانت و رفاقت و لاتی ، با چاشنی مسابقات غیرقانونی ماشین سواری با نیم نگاهی به فیلم fast and furious و المان های عجیب توی فیلم

متوجه شدین؟ فهمیدین که یه پاراگراف چرت و پرت نوشتم؟! :-))) بابا من نصف فیلمو خواب بودم :-)) دهن سرویس، یه عنی ساخته بود با آب داغ و وایتکس هم پاک نمیشد :-)) نصف فیلم خواب بودم، نصف فیلم هم میخندیدم. اون ماکتی هم که گفتم درسته، پولاد کیمیایی ماکت کوچیکی از باباشه، فقط رفته زیر کامیون ، له شده! یه نمره ۲ دادم بهش بخاطر باباش :-))


+ قسم

محسن تنابنده فیلمنامه تلخ چند تا نوشته، اینم که خودش کارگردانی کرده. ماجرا درمورد یه مراسم قسامه ست (جلسه ای که عده ای برای اثبات یک جرم، جمع میشن و در حضور قاضی قسم میخورن)

ماجرا کامل درون یه اتوبوس میگذره که دارن از گرگان میرن مشهد برای جلسه دادگاه. فیلم، یه فیلم متوسط رو به بالا، فوق العاده تلخ ، فیلمنامه خوب و بدون گاف و بازیهای نسبتا خوبه. جدای از بحث فنی، ارزش دیدن داشت. طی فیلم، ارزش های اخلاقی که هممون تجربه میکنیم، به رومون آورده میشه و خوبیش اینه که شعاری نیست. یاد دو پست قدیمیم افتادم ، این . و این

«در بهشت، همه چی خوبه، همه خوبن. ماسک ها در جهنم برداشته میشه»


+ ناگهان درخت

بخاطر فیلم قبلی صفی یزدانیان یعنی «در دنیای تو ساعت چند است» که خیلی خوشم اومد، از قبل پیگیر این فیلم بودم. اما راستش ناامید شدم! فیلم خوبی نبود! بقول جواد طوسی، کارگردان خودش از یه چیزی خوشش میومده، چرا باید بقیه هم خوششون بیاد؟! 

خیلییی کند ، خیییلییی توهمی، خیییلییی بی ربط. بازی های سطح پایین، ریتم کند ، .

خوشم نیومد، نمره ۲ دادم


+ قصر شیرین

من از فیلمای میرکریمی خوشم میاد، از این بیشتر. دوست دارم دوباره توی سینما ببینمش. نمره ۴ دادم. بلیت یه نفر دیگه هم گرفتم بجاش نمره ۴ دادم. خب دوست داشتم. خیلی چیزاشو دوس داشتم. از بازی وحشتناک و فوق العاده و بسیار شیرین دوتا بچه فیلم، تا حامد بهداد و بقیه. تا قصه نیمه تلخ فیلم. تا روال منظم و تمیزش ، و آخر و پایان بندیش. فیلمهای میرکریمی ساده و دوستداشتنیه. همین



- دو ماه زیر فشار کار، آدم دیگه ای شدم. هنوز تصمیم نگرفتم که از این وضعیت خودم راضی باشم یا نه،، ولی بقیه خیلی بهم میگن! 


- فیلم «همه میدانند» اصغر فرهادی رو دیدیم،، بشدت دوست نداشتم. اصلا فیلم خوب و قانع کننده ای نبود. اصلا مهملات قصه رو نتونستم به هم ربط بدم که جور دربیاد! . آخه اصغر، آخه لعنتی، مگه مجبوری؟ خب فازتو عوض کن.


- تبلیغ مایع ظرفشویی دورتو و عمه خانوم و. به اندازه کافی روو اعصاب بود،، چند روز پیش دیدم یه تبلیغ دیگه ساختن، دو تا بچه توو مهمونی سر میز غذا، بچه مهمون به بچه صاحبخونه میگه: «میخوای بگم دیشب شام چی خوردین؟» ، بعد بشقابو بوو میکنه و میگه : «قرمه سبزی» بعدشم نمایی از لبخند مهمانها و کمی خجالت صاحبخونه.

باعرض شرمندگی از تمام جوامع حیوانی، من نمیدونم چند تا گاو میشینن فکراشونو میریزن روو هم، چند تا گاو تایید میکنن، چند تا گاو اینا رو میسازن، چند تا خوک اجازه پخش میدن، و چند تا الاغ که مثلا ناظر ن ، گیر نمیدن!

بقرعان اگه بچه، جلوی من همچین کاری میکرد، چنان پسی میزدم که با صورت بره توو میز، تا سه ماه دکترا روش کار کنن که جای اعضای صورتشو پیدا کنن اون عمه خانوم هم الان توو قبرش بود، ماههای اول قبر هم گذرونده بود.


- اگه مثل من حوصله سرماخورگی و بیحالی و اینا رو ندارین، در دوران سلامتی، یه روز درمیون ، یه قاشق عسل، روش یه ذره سیاه دونه بریزید و بخورید، الا و بلا سرما نمیخورید. اگه نگران ویروس هستید، هر روز صبح آب نمک قرقره کنید، یا گاهی یه دمنوش پر از نعنا بخورین. همین. والا اطرافیان که وظیفشون مریضداری نیست. تنبلا.

دیدین جدیداً دکترا تا میبینن سرماخوردگی ها درمان نمیشن، میگن این ویروسه :-) یه مورد هم درمورد «واکسن آنفولانزا بزنید تا سرما نخورید» بگم. آخه . :-)) نمیگم دیگه  ، فک کنم همه فهمیدن.


- داشتم میگفتم «من اونقدر که تحرک دارم و سفر میرم و کار میکنم، احتیاج دارم که سلامت باشم تا بتونم به این خوشی هام برسم، واسه همین مراقب خورد و خوراکم هستم، خیلی ساله که مرتب و سلامت زندگی میکنم، خداروشکر هم خوبم» 

میگه «ای بابا ،،، ما که همه چی میخوریم و بازم خوبیم»

زیاد نیدم بهش، ولی از مجموع حرفام فهمید که «خوبی؟ یه جوری میگه خوبم انگار آرنولد نشسته جلوم،، سالی ۱۴ بار سرما میخوره، از سر تا پاش، توی هر عضوی ده تا مشکل و بیماری داره، چربی و غلظت بالا، عصبی، سه تا کار در روز بهش میدی، یکیشو نصفه انجام میده، یکیو یادش میره، سومی هم گند میزنه توش. مرتیکه آایمری. کبدش هم عفونت کرده رفته بیمارستان واسه عفونت کبد، دکتر بهش گفته سینوسهات هم عفونت داره، باید بری سیتی اسکن!» دیگه بهش نگفتم چند سال دیگه چی درانتظارته :-)

اره، خداروشکر همه چی هم میخوره ، کاملا هم سالمه


- تکنولوژی رو همیشه دوست داشتم اما همیشه از مخالفای مدرنیته و به گند کشیده شدن زندگی توسط تکنولوژی بودم. گفته بودم یبار همه گوشی و لپتاپ و. همه چیزمو یهو فروختم رفت. و تا یکسال و نیم. الان میدونم راحت میتونم هرچیزیو بذارم کنار. الانم مدتهاست بشدت فضای‌مجازی-زده شدم. حالم از پست ها و اخبار ها و حرفها و نمایشهای مجازی بهم میخوره (البته از یه سری چیز دیگه هم بهم میخوره، باید یه پست چالشی جدا درموردش بنویسم) ، تلگرامو که قبل از عید پاک کردم، از آیدی اینستام هم ده روزی میشه که اومدم بیرون و خلاص :-) بسیاااار خوشحال و راضی ام، از برنامه Quality time م که چک کردم، دیدم در هفته گذشته ، حضورم در شبکه های اجتماعی به کمتر از ۱۵ دقیقه در روز رسیده. راستش برنامه م برای زندگی توی کلبه وسط جنگل ، کنار برکه و میز و سازدهنی و غذا دادن (و خوردن) گوزنها ، برای بعد از ۵۵ سالگی بود. اما ده روز پیش تغییرش دادم به ۴۵ سالگی. :-) و به اینشکل دارم آماده میشم براش. در ضمن، یه پست خوب در مورد «مدرنیته و آلودگی تکنولوژی» آماده میکنم. هر چند که معتادان موبایل، درصدی هم تغییر نمیکنن، اما تاثیرگذار خواهد بود :-)



+ بالاخره اولین فایل صوتی درمورد کسب و کار و بازار رو گذاشتم. در این فایل از یه نگاه خیلی کلی به شرایط بازار و کسب و کارهای مختلف و شرایط و کلیات این فضا گفتم.

+ من متخصص کسب و کار نیستم، این پست صرفا مجموعه ای از تجربه ها و تست ها و آموخته هاست که شاید یه کم نامرتب باشه، اما بنظرم خیلی چیزهای مهمی توش هست. 

+ فایل ها رو بصورت پنج قسمت جدا گذاشتم که شاید گوش دادنش راحتتر باشه، اما کل مطلب، پیوسته ست و باید بترتیب کامل گوش بدید.

+ لطفا نپرسید مثلا «من اینقدر پول دارم چیکار کنم؟» یا «من این درسو خوندم ، اینو بلدم ، چیکار کنم؟» . من که شما رو نمیشناسم و جای شما نیستم. نمیتونم بگم کی میتونه توی چه کاری موفق بشه! فکر کنم خوب توضیح دادم که چه میشه کرد.

+ خیلی خوشحال میشم اگه نظر بدید، اگه توی گفته ها اشکالی داره بگید، شاید اگه اتفاق خوبی بیوفته، بشه پست بعدی رو جزئی تر وارد موضوع خاصی بشیم.

+ این فایل رو راحت ضبط کردم و راحت صحبت کردم، اگه وسطش فکر میکنم، سرفه میکنم ، یا صدای اون وانتیه میاد که بیرون داره عدس میفروشه، دیگه ببخشید :-))


۱_ مقدمه و درس و دانشگاه و تجربه

۲_ بازارهای پرنوسان، دلار ، طلا ، ارز دیجیتال (بیتکوین) ، بورس

۳_ کسب و کارهای آنلاین، یا مبتنی بر شبکه های اجتماعی، تفاوت بازاریابی ها و مجوزها

۴_ کار در بازار سنتی با استفاده از فناوری های نوین

۵_ مافیای بازار ، جزئیات دیگر و پایان



+ خبر خوشحال کننده برای خودم اینکه ، پست صوتی کسب و کار رو ضبط کردم بالاخره! :-) و یه مورد تامل برانگیز اینکه ، زمانش حدود دو ساعت شد! :-|  . ولی توش پر از اطلاعات خوبه ها و بنظرم خیلی بدرد بخور شد :-) بجای این پکیج های مسخره پولدار شدن ، این فایل صوتی مجانی، نعمتیه :-) باید به چشم پادکست صوتی نگاه کنید دیگه. نه یه پست معمولی.  حتما وقت بذارید و گوش بدید، سوال بپرسید، نظر بدید، اشکالاتشو بگیرید.

فقط اینکه من جلوی جمع یا توی کنفرانس و کارگاه آموزشی و. زیاد صحبت کردم، ولی پست صوتی لعنتی سخته، مثل دیوونه ها باید زل بزنی به در و دیوار :-))

فایل ها رو اماده میکنم و یکی دو روز آینده پستش میکنم.


+ من خیلی جاها صدای فضا رو ضبط میکنم برای یادگاری. داشتم به صداها گوش میدادم، اینو پیدا کردم :-)) توی مسیر پیاده روی اربعین، روزای آخر، پیش یه اکیپ از بصره بودیم، موکب خیلی بزرگی داشتن، ایستادیم که کمک کنیم بهشون تا یه کامیون کپسول گاز خالی بکنن. یه آهنگ گذاشته بودن، (البته مداحی بود D: ) ضبط کردم. بیشتر شبیه فستوالهای راک بود. خب رسومات عزاداری فرق داره دیگه.

دانلود 


++ آهای مخاطب خاص، ای قوم الظالمین،، چاقو مو میاری؟ یا بگم اولین ایموجی واتسآپ ت چیه؟ و چرا؟ 



شماها بلد نیستین وبلاگهای غیرفعال رو آنفالو کنید؟! آموزش بدم؟ ها؟ یا تنبلین؟!! . یا نکنه واقعا امید دارین بیام اینجا بنویسم؟!
خداییش چراا اییینهمه هنوز بازدید داره اینجا؟
خوبه حالا اکثرشم دری وریه ، عاقلانه نیست! . هعی ، ، از دست شما.

 


چند وقت پیش ایمیل ناشناسی اومد مبنی بر اینکه چرا اینجا نمینویسین و. چرا مث قدیم نیست و.
خب. بهونه های رایج : نمیرسم ، کار دارم (آره واقعا سرم شلوغه) ، حوصله ندارم، .
و از این حرفا
بعدش جواب اومد : «.
ولش کردم، جواب هم ندادم. ولی درموردش فکر کردم. و بعدا باز همینطور. یکی هم هُلم داد که یالا بنویس.
آره، نوشتن اینجا خوبه. بخاطر خوندن بعضیا. بخاطر فهمیدن نظرات، بخاطر شاید همون چند نفر که میگن ما خیلی خوشحال میشیم با نوشتنت! (الله اکبر) ! و شاید پیش رفتن آرمانی که شاید درصدی ازش بدست بیاد. هرچند که موافق نباشین با نوشته هام.

امیدوارم ناخدا کشتی را بسلامت بگذراند


+ خلاصه اینکه روزگار میگذره دیگه،، نمیدونم از پارسال چه اتفاقاتی افتاد که میشه درموردش صحبت کرد؟! باید برم هایلایت های نیویورک تایمز و کیهان رو ببینم، تا یادم بیاد :-))

 

+ حتی یادم نمیاد که آیا گفته بودم این دوسال اخر درگیر یه پروژه تولید دارو ام؟! به عنوان مثلا business developer  و البته مسئول تصمیمگیری و مبارزه یا تفاهم با مافیاهای دارو ، مواد ، ارز دولتی ، اتاق بازرگانی ، گمرک ، کارخونه ها ، وزارت صنایع و بهداشت و.! و با اینکه من ِ پیرمرد، خیلی چیزهای عجیب و جدید دیدم و یادگرفتم، دهنی ازم سرویس شده که طی ده سال اخیر نشده بود! در حدی که "سن بازنشستگی و رفتن به اون کلبه جنگلی و خوردن گوزن تنها" رو چند سال جلوتر آوردم و به ۳۸ سال رسوندم.
- در مورد اینا زیاد صحبت خواهیم کرد. تف توی اکثر قریب به اتفاق ادارات و مسئولین و .

 

+ از فیلم و سینما حتما باید بیشتر بگم :-) با اینکه فوق العاده شلوغ بودم این مدت، ولی یه سری کارها رو مرتب انجام دادم،مخصوصا که جاتون خالی فیلمهای فوق خوب و فوق مزخرفی دیدیم این مدت. البته بجز جوکر ، چون ندیدم. 

 

+ سفر؟! آخه با اینهمه کار و بدون فرصت، کجا رفته باشم؟ واقعا فکر کردین سفری رفتم و مثلا عکساشو نذاشتم توی اینستا؟ یا مثلا چند بار توی جنگ و آشوب و بیابون و کوه و جنگل گم شدیم و عکس و فیلماشو نذاشتم که مامانم نفهمه؟! یا شهرها و جاهای خیلی دور؟! یا اینکه یه گروه رو بردم کوه و جنگل ممنوعه و بیراهه و نصف شب و خرس و ترس و .؟! نه بابا. هیچ جا نرفتم. پامو از میدون شوش اونورتر نذاشتم. 

 

+ بنزین و قطعی اینترنت و تورم و دلار و ناامیدی و کشته های آبان و خطخطی شدن روح و روحیاتمون و ههعیی ، لعنتیا
- انتخابات مجلس چی میگه این وسط؟!

 

+ راستی این دختره «گرتا» چرا شد چهره سال مجله «تایم» ؟ مسخره های پرنفوذ :-//

 


+ نمیدونم اول سال، قضیه داروی لوزارتان شرکت دارویی اکتوورکو ایران رو شنیدید یا نه؟ مواد اولیه سرطانزا که استفاده کردن، که مسئولان شرکت رو چند تا رو گرفتن ، بعد چند تا از مدیرای وزارت بهداشت که دستور ریکال رو اجرا نکرده بودن! (ریکال یعنی ثابت میشه یه دارو مشکل داشته و بسرعت باید از داروخونه ها جمع آوری بشه) . خب قاعدتا ریکال یه دارو مث لوزارتان که برای فشار هستش و اینقدر پرمصرفه، ضرر بزرگی برای یه شرکته. مدیرای سازمان غذا و دارو هم ماشاا. هرکدوم سهامدارای مخفی شرکتهای داروسازی! پس قاعدتا این ضرر به همشون فشار میاره و اینجوری نادیده گرفته میشه! روابط عمومی سازمان هم اعلام کرد «نگران نباشید، مواد اولیه سرطانزا داروهاش وارد بازار ایران نشده!»
آره ما خیلی وقته کارمون از نگرانی گذشته.

+ دو سه هفته پیش هم داروسازی اسوه چند تن مواد تاریخ مصرف گذشته رو زد توی داروهاش و داد توو بازار، . همون آش و همون کاسه. دقیقا همون پاراگراف قبل. و باز هم نگران نباشید. چون وقتی خبرش پیچید، همه اون داروها، از فاضلاب خونه ها هم رفته بیرون!

+ و کلی مورد دیگه که بخاطر حفظ آبروی شرکتها و عدم خدشه به تجارتشون رسانه ای نمیشه!

#مصلحت_نظام
#تعارض_منافع


+ از نظر کاری ، دقیقا دیشب ، همین ساعتها بود که از شیب دامنه قله ای نسبتا بلند، یهو سقوط کردم پایین دره ای عمیق تر از حتی سطح زمین! خودم سُر نخوردم! آقای دولت زیر پامو با تیر زد!

دلم از این داستانها و تجربه ها پُره ، ولی کور خوندن. از دیشب تا نصف شب و امروز صبح، بعد از کلی فکر و حرف، فعلا زخمامو بستم و شروع کردم و دست به صخره اومدم بالا، حالا میخوام با هلیکوپتر برم بالا ، جلوتر از جای قبلیم! اینا واقعا چی فکر کردن؟ فک کردن ما آزموده ایم در شهر بخت خویش. حالا بیرون میکشیم از ورطه رخت خویش؟ برو عامو،، این قصه رو من تموم میکنم.

 

+ چند ماه پیش نصف شبی توی داروسازی، یه ایرلندیه و یه هلندیه اومده بودن. زمان استراحت و چایی خوردن، حرف از سفر و فوتبال و اینا شد. یهو حس کردم دارم برای حرف زدن با اینا یه کم زور میزنم :/ و انگار سالهاست دور شدم از مکالمه و زبان و . 

حدود یک ماه و نیمه که دو روز درهفته میرم چیزی شبیه کلاس زبان. دونفره، من و استاد :-) پسری (استاد) که از خودم خیلی کوچیکتره ولی بشدت از طرز فکر ، علایق ، سلایق و انرژیش خوشم میاد و نمیدونم چه حس خوبی داره این جلسه ها که هر هفته با علاقه ، سر تایم میشینیم و باهم جدای از کتاب درسی ای که میخونیم، در مورد جامعه، تفریح، کتاب ها، تاریخ، داروها، مخدرها :)) تکنولوژی و. خیلی چیزها باهم حرف میزنیم و نمیفهمم چطور دو ساعت میگذره. لذتش به اینه که نه استرس آزمون زبان دارم، نه چیزی شبیه نمره. همینه که خیلی خوبه. 

 

+ دو پست بعدی برای من بسیار مهمه. امیدوارم شما هم دل بدید :-) دارم پرسشنامه ای (آزمون) رو اماده میکنم، که ترجمه پرسشنامه یه تحقیق بین المللی جامعه شناسی و بسیار جالب هستش که حدود ۴ تا ۲ سال پیش یه گروه اروپایی اجراش کردن که نتایجش باب میل خیلی از دولتمردان کشورها نبود! «مینو» (که شاید از وبلاگ گروهی قبلیمون بشناسیدش) ، دوست خفن ما در آلمان یکی از مشاوران این طرح بوده و خوشبختانه از طریقش به خیلی چیزا دسترسی پیدا کردم و متاسفانه خودش و گروهشون خیلی بخاطر این تحقیق، اذیت شدن. وبلاگ گروهی ناخلف هم بخاطر شروع انتشار همین مطالب در صفحه آلمانیش، ban شد و کل سایت بلاک شد!! آره، مسخره ست! ولی ما یه ناخنکی بهش میزنیم :-)

راستی «مینو» ی ما آخرین روزهای بارداری رو میگذرونه.

 


جهت تلطیف فضای اجتماعی-روانی بگم که ، جشنواره فیلم فجر نزدیکه. سه گروه هستن که ممکنه شما جزوشون باشید. 
اول : اگه میخواید برید جشنواره، باید سایت سینماتیکت رو پیگیری کنید ، از الان عضو بشید ، فیلمها در دسته های ۱۱ تایی دسته بندی میشه. شما با هر اکانت میتونید دو سری بلیت و در هر سری دو صندلی بخرید. یا چهارسری ، هر سری یک صندلی. بستگی داره فیلمهای نهایی جشنواره ۳۳ تا یا ۴۴ تا بشه. گاهی هم پیش میاد با ۲۲ فیلم جمع میشه. سینمای مورد نظرتون و سانسها که اوایل بهمن اعلام میشه رو درنظر بگیرید. پول کنار بذارید. احتمالا قیمت هر بلیت ۲۰ یا ۲۵ هزارتومان باشه. یعنی هر سری بلیت ، ۲۲۰ الی ۲۷۵ تومان. مثلا اگه ۳۳ فیلم بشه و شما بخواید همه فیلمها رو ببینید ، باید حدود ۷۰۰ تومان هزینه کنید. اگه دونفری بخواید همه فیلمها رو ببینید باید با دوتا اکانت خرید کنید و مثلا دو سری، دوصندلی رو با یک اکانت بخرید و با اکانت دیگه یه سری دو صندلی ، که صندلیهاتون کنار هم باشه. چند تا نکته اینکه :

- بعضی فیلمهای حاشیه ساز فقط در جشنواره اکران میشه و دیگه نمیاد سینما و بعضیا هم با سانسور اکران میشه.

- جوّ سینماها زمان جشنواره خیلی باحاله و اگه اهل سینما و فیلم باشید، فارغ از فیلمها، لذت خواهید برد. - چند ساله که چند مستند و انیمیشن هم که انتخاب میشن، رندوم توی گروهها پخش میشن تا دیده بشن.

- پیش فروش بلیت ها فقط بصورت سری ۱۱ تایی هستش و اگه میخواید تک فیلم ببینید ، باید زمان اکرانها برید و رصد کنید که کی و کجا سانسهای فوق العاده اکران میشه و توی صف بایستید و بلیت بخرید.

- سمت بازار سیاه نرید. الان فیلمهای خوب همه شون بارها و بارها سانس فوق العاده میخوره. - برای صف ایستادن سراغ پردیسها برید و اونایی که صفشون توی سالن های مسقف تشکیل میشه. چون زمستونه و ممکنه ساعتها منتظر بمونید و سرده. من سالهای سال که بلیت فروشی اینترنتی نبود، تجربه ۵-۶ ساعت موندن در صف زیر برف و بارون رو داشتم.

- زیاد منتظر داوری نباشید و دل نبندید. تجربه سالهای هممون نشون داده هیچ داوری ای در هیچ جای دنیا، عادلانه و از دید هنری نیست.

- ایشالا یه سال زیارت جشنواره کن نصیبتون بشه. ایشالا همگی باهم :-) راستی قدیما میخواستم درمورد کن و داوری هاش بنویسم. مینویسم.

- در انتخاب سینماتون دقت کنید. پردیسها کیفیت عالی ای دارند به نسبت سینماها. مثلا صدا برای من خیلی مهمه. و دسترسی ، و راحت لش کردن و استراحت بین فیلمها و قیمت چایی :-)) البته اگه مثل من طی این ۱۱ روز همش توی سینماها تلپ هستید، از خونه با خودتون خوراکی ببرید تا هم در بدر خرید خوراکی و گشنگی نباشید و هم بیشتر از پول بلیت سینما زیر بار هزینه خوراکی نرید.

- اگه دنبال دیدن کت واک (catwalk) و مدهای روز لباس و تیپ و آرایش هستید، برید پردیس های معروف و بزرگ. اگه میخواید سینماباز ها رو ببینید و از بحث های مزخرف تحلیل و نقد فیلم توی صف ها مستفیذ بشید یا با خبرنگارهای تلویزیون و سایتها و مجلات مصاحبه کنید، برید پردیس سینما آزادی یا ملت. البته هنوز معلوم نیست کاخ جشنواره و سینمای بازیگرها و خبرنگاران و منتقدها کجا باشه. چون اون سینماها رو نمیتونید انتخاب کنید.

- اگه از اهالی صدا و سیما هستید، صدا و سیما بعد از جشنواره ، از ۲۲ بهمن تا دو سه هفته ، فیلمها رو برای کارمندانش (معمولا توی سینمای صحرا یا سینما ایران) اکران میکنه.

- فکر نکنید بهترین فیلمها میاد توی جشنواره. تقریبا انتظار دیدن پنجاه درصد فیلمهای خیلی بد رو داشته باشید.

- و البته سعی کنید حتما جشنواره رو تجربه کنید.

 

دوم : ممکنه بخواید بیخیال جشنواره ، بشینید و منتظر پست های من باشید. ایشالا سعی میکنم مثل سالهای قبل درمورد فیلمها در دو قسمت بدون اسپویل و با اسپویل بنویسم.


سوم : ممکنه هر آدم دیگه ای باشید :-)

 


و اینجا در گذر از دکتر بودن،، کشتی مان مهمتر است.

میروم روی عرشه ، طوفانی سخت در راه هست. نگران نباشید. 

در کشتی ، جا برای همه هست. هر آدمی، هر فکری ، هر نظری، . فقط برای اصلاح و ارتقای خود از کشتی استفاده کنید و بهمدیگه کمک کنید. فردا مشعلی میاورم ، ناخدا اینبار هم کشتی را بسلامت میگذراند. 

+ پست پرسشنامه ، بعدا


+ فعلا صدها روایت و سناریو از اشخاص و ارگانها و گروههای مختلف، درمورد هواپیما و سقوط شنیده میشه. که هر کی هرکدومو دوس داره انتخاب میکنه، یا سر دوراهیه، یا دنبال حقیقت بیشتر.
اما درمورد سیستان بلوچستان، سناریویی نیست. روایت و داستان پیچیده ای نیست. حقیقت پشت پرده و دوراهی ای وجود نداره! 
یک داستان یک کلمه ای ِ غم انگیز و شرم آور و واضح ، درمورد مردمانی مظلوم و محروم و دوستداشتنی و نادیده گرفته شده. سیل.

 

+ از شما ، دوستانتون ، اقوام ، آشنا ، فامیل ، . کسی هست الان در انگلیس یا شرق آسیا ، طرفای ژاپن و کره جنوبی باشه؟ و بتونه یه زحمت کوچیک برام بکشه؟


در باب امید ، مدتهای زیادی بود که میخواستم یکی از مهمترین خاطراتمو بگم که هیچ جوری نمیتونم بنویسمش و توضیحش بدم. سواد هممچین نوشتنی رو ندارم.
امروز یه قسمت ۱۵ دقیقه ای از برنامه «کتاب باز» رو دیدم که بنظرم بسیار ساده و قشنگ و کوتاه، در این مورد صحبت کرد. از عصر گشتم و اون تیکه کوتاه برنامه رو پیدا کردم که حتما ثانیه به ثانیه شو ببینید. امیدوارم «تیکه های صابون» خودتون رو پیدا کرده باشید یا پیدا کنید :-)

 

ببینید

 


+ موارد تایید شده کرونا تا مرزهای ایران اومده ، داخل ایران تا الان چند مورد خیلی مشکوک در چند شهر داشتیم. تهران رو خودم توی بیمارستان دیدم. حالا توی ایران هم یا واقعا تایید نشده ، یا تایید شده ولی بخاطر مصلحت نظام (!!!) و عادت همیشگی، صبر میکنن سه روز دیگه اعلام میکنن. در هرصورت کرونا وارد ایران خواهد شد. پس، فقط موارد بهداشتی و مراقبتی رو رعایت کنید ، چون واکسنی در دسترس نیست. 

+ در مورد انتخابات مجلس حرف زیادی نمیشه زد. حتی درمورد رای دادن یا ندادن. اما بالاخره جاییه که هستیم و مجبوریم خودمون درمورد اصلاح و تمیز کردن هر قسمتش فکر کنیم. چه اصلاح جزئی ، چه کلی.
اما اگه بنا به رای دادن باشه، سالها گفتم به لیست های مسخره چپ و راست رای ندید. به اشخاص رای بدید. و اگه کسی رو نمیشناسید ، و حال تحقیق ندارید، اسمشو بخاطر حزبش ننویسید. ومی نداره که برگه رای رو کاملا پر کنید.

+ جشنواره فجر از فردا شروع میشه ، شاید چند تا سوال متداول باشه که قبل از پرسیدن بگم. جشنواره رو تحریم کردی؟ نه، خیلی هم ازش استقبال کردم. هر بازیگر و دست اندر کار سینما که گفته تحریم کردم، خیلی ببخشید، گوه پخته خورده که گفته. موقع دستمزدهای میلیاردی و مالیات ندادن و قراردادهای خوب و حمایت های دولتی ، کاملا از همه چی حمایت کردن،، حالا دنبال نمایش جدیدن؟! نخیر ، ۹۹٪ سینماچی ها دنبال پولن که قطعا عناوین جشنواره ای درصد زیادیشو تامین میکنه. و درمورد بینندگان هم، امسال رکورد فروش بلیت ، زده شد! یاد علی کریمی افتادم و تشکیل کمپین های تحریم فلان و فلان . 
خلاصه، ایشالا از فردا میرم جشنواره ، و تقریبا تمام فیلمها رو خواهم دید و طبق روال قبل در موردش مینویسم. امسال هم چند فیلم خوب هست
.


+ کشتارگاه
فیلم در مورد یک قتل و پشت پرده های اقتصادی و کسب و کارهای پوششی ه. والا. هر چی فکر میکنم قصه ش بدک نبود ، بازی ها بدک نبود، و همینطور بقیه موارد. میدونید، اگه قرار به لو دادن قصه فیلمها بود، بیشتر و فنی تر و دقیقتر میشد درمورد ابعاد مختلف فیلم صحبت کرد. اما فعلا توی این پست ها قول دادم که چیزی از قصه نگم که شاید بخواین ببینین. قطعا فیلم حوصله سر بری نبود. اما فیلم خیلی با ارزشی هم نبود. فکر میکنم نمره ۳ لایقش باشه. 

 

+ درخت گردو
یکی از مهمترین عوامل موفقیت در ایران، حداقل در حوزه ادبیات و سینما اینطوریه : «فقط اولین کارتو عالی و پر سروصدا بساز، بقیه ش خود به خود میفروشه!» . دقیقا درمورد مهدویان صادقه! روال عرش به فرش مهدویان از شاهکار ایستاده در غبار تا فیلم بسیار بد درخت گردو که دیگه تقریبا زیر فرش بود! سر این فیلم، اصلا اصلا و بهیچوجه مهدویان رو درک نکردم! فیلم بر اساس یه داستان واقعی در مورد بمباران شیمیایی سردشت. (با کلی حاشیه، که معلوم شد فیلمنامه رو یدن و اجازه نگرفتن، آهنگها و بعضی سکانسهای آخر رو از کلیپهای بعضیا بدون اجازه کپی کردن و کلی گند دیگه) نفهمیدم قصدش ساختن مستند بوده یا داستانی؟! مهران مدیری آخه؟! چقدر بازیها بد بود! فیلمبرداری و سبکش اشتباه بود. اون دری وری های کلیشه ای و روشنفکر مآبانه و مسخره آخر فیلم چی بود؟؟! همذات پنداری بعد از گریاندن مردم؟! احمقانه ترین بخش فیلم این بود که فیلم ، راوی داشت!!!! یه نفر روی فیلم حرف میزد و توضیح میداد درحالیکه یک درصد تاثیری توی فهم بیشتر فیلم نداشت، و هم گند زده بودتوی همون یه ذره حس فیلم! اینو بگم فقط و فقط بخاطر بازی درخشان پیمان معادی، به فیلم نمره ۲ دادم، وگرنه لایق نمره ۱ بود. مهدویان با ما توی سالن نشسته بود و بعد از فیلم، رفت روی سن و کمی صحبت کرد. حیف که دست و بالم خالیه و الان پول خرید کفش جدید ندارم
تقریبا از دقیقه ۱۰ تا دقیقه ۵۰ فیلم بطور ممتد فقط جیغ و گریه بچه ها و زنها بود. (و گریه ممتد تماشاگران احساساتی) ، و از دقیقه ۶۰ تا ۱۰۰ هم صحنه بشدت تلخ (و گاهی مضحک از نظر ساخت) بود و کارگردان کلا بجای فیلم، قصد یه روضه خونی مزخرف رو داشت و با عواملش شرط بسته بود که : دقیقه چندم میتونم اشکشونو در بیارم؟!
بی ارزش ترین و بدترین فیلم.
-
راستی ، مهدویان در نشست خبری علناً گفت که «فیلم رو برای جشنواره های خارجی ساخته» :/ نمیدونم ، به قصد گدایی توجه؟! که مثلا ببینید همه دنیا مارو میزنن؟ پس اولاً فیلم برای ما نیست! دوما از اون منظر هم خیلی ضعیف بود. مخصوصاً سکانس های مقوا و خنده دار دادگاه لاهه.

 

+ فیلم «دشمنان» رو نموندم که ببینم.

 

+ آن شب
باورتون میشه فیلم، ژانر وحشت بود؟! (شکلک ذوق زدگی)
من از هر تلاش برای ساخت فیلم ایرانی-ترسناک یا فانتزی یا فضایی استقبال میکنم. اینکه بتونی فضای خاصی رو توی فیلم در بیاری که تماشاگر عام ایرانی که فقط از فیلمهای مهمل و کمدی سخیف خوشش میاد، بتونه فضای ترسناک یا فانتزی یا. رو درمورد ایرانیا باور بکنه، خیلی خوبه.
میدونین که شهاب حسینی دو ساله که توی امریکا دفتر فیلمسازی زده و این اولین فیلم با تهیه کنندگی دفترش و با همکاری دوتا کمپانی خوب امریکایی دیگه ست. خب، از قصه که بگذریم و لو ندیم، بنظرم فضاسازی ترسناکش در تجربه اولین فیلمشون ، (تهیه کننده و کارگردان فیلم اولی) بسیار خوب بود و واقعا جوّ سالن، ترسناک بود. ماجرای زن و شوهر و نوزادشون بود که توی هتلی در مسیر خونه شون ، در امریکا ، گیر میوفتن و. .
به جز یه چیز کلیشه ای در اواخر فیلم، که ما وسطای فیلم حدس زدیم و میتونستن یه شکل دیگه قصه شو بنویسن، و بسیااار کلیشه ای بود و شاید چند تا گاف فیلمنامه ای، بقیه مواردش رضایت بخش بود. و اگه فیلم ترسناک دوست دارین، حتما ببینین (با انتظار از یک فیلم خوب ایرانی) ، و شب ببینین و خوشتون میاد. نمره ش بین ۳ و ۴ بود و البته نزدیکتر به ۳.

 

+ پوست 
فیلم در مورد باورهای خرافی مردم مخصوصا در روستاهای سنتی و حول و حوش جادو جمبل و طلسم و رمالی و. اینا بود که یه ماجرای عشق قدیمی رو این وسط روایت میکرد و در روستاهای شمالغربی و ترک زبان اتفاق میوفتاد. تلاش فیلمساز برای یه نوع جدید روایت، بد نبود. با اینکه علاقه خاصی بهش پیدا نکردم، اما بنظرم فیلمیه که میشه یکبار سر یه فرصت مناسب و خالی ، مثلا توی خونه ببینیدش. نمره ۲.۵ 

 

+ آبادان یازده شصت
من این فیلمو دووووست داشتم. کی بود میگفت سر این فیلم شال ت لازم میشه؟! میدونستین که من عاشق فیلمای ژانر جنگم. و بهمین دلیل خیلی هم درموردشون سختگیرم. آقا من حاضرم مستدل و مستند بحث کنم با کسی که بگه این فیلم خوب نیست!! 
آبادان یازده شصت درمورد روزهای ابتدایی جنگ و درمورد رادیو نفت (مرکز رادیو مستقر در آبادان) و کارمندان اون رادیو بود.
قصه خیلی خوب، روایت تمیز و بدون حاشیه و ریتم تند و خوب. بازیها قابل قبول. جلوه های ویژه و فیلمبرداری بسیار راضی کننده. بدون گاف. بدون راه رفتن روی اعصاب. دیگه آدم از یه فیلم چی میخواد؟! والا قرار نیست جنگ ستارگان بسازیم! همینا رو رعایت بکنن، آدم لذت میبره از فیلم.
نمره ۴ دادم
.

 


+ مغز استخوان 
وقتی دستیار اصغر فرهادی باشی و فقط باز گذاشتن ته فیلمو یاد گرفته باشی، نتیجه ش میشه این! یه ایده خیلی چالش برانگیز و پیچیده و درگیرکننده  خوب ، اما نمیدونسته چطوری پیش ببره و جمعش کنه! ته فیلم، باز نبود، پاره بود! انگار کارگردان یهو خسته شده و گفته «بسه دیگه ، همین بسه ، بریم جشنواره» . ماجرای یه زن و شوهر (بابک حمیدیان و پریناز ایزدیار) که بچه شون سرطان خون داره و به آخرش رسیده. تنها راهش بچه دار شدنه و پیوند از بند ناف بچه جدید. مشکل اینجاست که بابای بچه ، شوهر قبلی پریناز ایزدیاره! راستش اوایل فیلم روی نمره ۳ بودم. آخرش با یه نمره ۱ از سالم رفتم بیرون. چرا آخه؟!

+ تعارض
اون شال گردن معروفم که پارسال و دوسال قبل هم سر جشنواره داشتم، یادتونه؟ همون که سر بعضی فیلمها میکشیدم روی صورتم و میخوابیدم؟ شال خوبیه. همسر برام خریده بود. زمینه ش مشکیه ، روش خط های خاکستری و سبزه. فک کنم از سمت جمهوری خریده بود. اوایل بافتنیش نو بود ، پرز داشت، دوبار که شُستم خوب شد. کلاً بافتنی اینطوریه. من که در روز زیاد پیک موتوری میگیرم، و هوا سرده ، خیلی به کارم میاد. گاهی هم روی صورتم میکشم و میخوابم ، حس خوبیه. سالن سینما هم گرررم ، بیرون سرررد. اها راستی یه شال دیگه هم دارم، رنگ باشگاه بارسلوناست، آبی و اناری. اونو برام بافتن. کاموا خوب اگه خواستین ، سمت حسن آباد داره، مولوی هم هست. و همینطور بازار، اگه جاهاشو بلد باشین. شال گردن خیلی خوبه، هم سرما نمیخورین، هم کاربردهای زیاد دیگه.

+ روز صفر
خداروشکر بعد از یه خواب خوب، یه فیلم خیلی خوب دیدم. بهترین فیلم جشنواره تا الان. ماجرای دستگیری عبدالمالک ریگی. با بازی فوق العاده ساعد سهیلی و امیر جدیدی. کارگردانی عالی. فیلمنامه دقیق و کاملا واقعی. ریتم تند و عالی. موسیقی حیرت انگیز. فیلمبرداری خوب. جلوه های ویژه میدانی بزرگ و تمیز و هالیوودی. یک اکشن ملی که آدم بعد از تماشاش احساس غرور میکنه. فیلمی بعد از اتمامش، همه ایستاده چند دقیقه کف میزدن. احتمالا در اکثر رشته ها کاندید میشه و جایزه هم خواهد برد. نمره ۴.۸ از ۵ رو درنظر گرفتم. اما ۴ دادم، چون فقط اگه فیلم بهتری بود ، بالاتر جا داشته باشه. شما همون ۵ درنظر بگیرین.

+ خورشید 
فیلم شروع شد. نیم ساعت گذشت، هی گفتم این فیلم چرا اینجوریه؟ این اصن به فیلمای مجید مجیدی نمیخوره؟! نیم ساعت دیگه گذشت گفتم پس جواد عزتی و طناز طباطبایی کجان؟ تازه بعد از یه ساعت از فیلم، سرچ زدم ، دیدم اصلا «خورشید» به جشنواره نرسیده، فیلم «پسرکشی» رو جایگزینش کردن :-)) خستگیه دیگه :-)) اره خلاصه، فیلم بدی نبود ، درمورد یه خانواده قدیمی دهه ۵۰ و دختر زا بودن ِ زنه و زن دوم برای به دنیا اوردن پسر و. بعد ماجراهای بیست سال بعدش و. یه همچین چیزایی. کاندید که بعید میدونم. نمره ۲

+ آتابای
فیلم نیکی کریمی رو اصلا حوصله دیدنشو نداشتم. فیلم به زبون ترکی بود و زیرنویس فارسی. یه درام روستایی با بازیگران معروف. فیلمنامه رو هادی حجازی فر نوشته بود و خودش بازی میکرد. دقیقا همون حجازی فر ماجرای نیمروز و لاتاری و بوقت شام و. دقیقا با همون قیافه و همون شخصیت! سحر دولتشاهی و جواد عزتی و. اینا. راستش قصه ش بدک نبود. ولی بنظرم انسجام نداشت. ریتم فیلم، کند بود و اطلاعات رو قطره چی میداد که تا اخر فیلم حرف برای گفتن داشته باشه. ماجرای باغی که خواهر حجازی فر خودشو قبلا آتیش زده بود و حالا شوهر خواهرش باغ رو فروخته بود و فرار کرده بود و روایت افشای عشق های قدیمی و جدید و دلیل خودسوزی و. . موسیقی حسین علیزاده روی فیلم نشسته بود. بعضی تکنیک های فیلمبرداری خوب و جذاب و ایده هایی که بعضیاش نصفه مونده بود. اما اونقدری که فکر میکردم، بد نبود. سعی داشت فضاهای میرکریمی رو در بیاره، ولی نشده بود. نمره بین ۲ و ۳ در نظرم بود. بیشتر نزدیک به ۳

+ فیلم «ابر بارانش گرفته» رو نموندم که ببینم.

 


بقول یه بزرگی، سینما یه قوانین و استانداردهایی داره که البته خیلی انعطاف پذیره. بر اساس اوناست که تعیین میشه یه فیلم خوبه یا بد. پس فقط با بررسی اون موارد شامل فرم و محتوا و. میشه گفت «سینما» درست اجرا شده یا نه. اما داستان سلیقه و گیشه فرق میکنه. ممکنه یه فیلم سبُک و بی ارزش (از نظر سینمایی) خیلی فروش داشته باشه، و بالعکس. پس چیزایی که من میگم یا شما درمورد فیلمها میگید، از نظر خودتونه. یه نوع دیدگاه و سلیقه ست. و ممکنه از نظر بقیه همون باشه یا کاملا برعکس! منتقدهای این دور و زمونه هم اکثرشون (۹۹ درصد) سواد سینمایی درستی ندارن. و مثل سلبریتی های اینترنتی که هزارتا متخصص گردشگری و تورلیدر و عکاس و تستر غذا و. اینا طی این سالها درست شدن، اینا هم هستن. تازه جدای از نظرات سلیقه ایشون ، باید اخلاق گهشون هم درنظر گرفت. منتقدهای زیادی میشناسم که بخاطر مورد توجه قرار گرفتن توسط بازیگرها و کارگردانهای بزرگ و معروف، ازشون تعریف خوب میکنن! یا برای اینکه باهاشون کار بکنن و. هزار دلیل دیگه، از مافیای تبلیغات گرفته تا. . مثلا اگه فیلمی، عوامل مهمی نداشته باشه، چون سودی براشون نداره، راحت خرابش میکنن.
یه سری از اتفافاتی که سالهای اخیر میوفته در مورد موضوعات فیلمهاست. موضوعاتی که بعضیا توی واقعیت ندیدن، یا درگیرش نبودن، و وقتی توی فیلمها میبینن، میگن «این چه موضوعیه؟! چه مزخرفیه؟ ما اصلا این چیزها توی ایران نداریم؟!!» اتفاقی که درمورد ابدو یک روز ، مغزهای کوچک ، متری شیش و نیم و اخیرا «تومان» افتاد. که بقول خیلی ها، موضوع اغراق شده شرطبندی و بسیار الکی و غیر واقعی بیان شده. برای منی که الان هم هر روز وسط این آدمها هستم و در روز بهم زنگ میزنن و درمورد تیمها و بازیها و نتایج ازم میپرسن برای شرطبندی با مبالغ عجیب و غریب و کارهای معتادگونه ، این فیلم اونقدر خوب و واقعی و ملموس بود که حس کردم کارگردان واقعا وسط این داستانها زندگی میکنه. (واقعا کارگردان ، بچه گنبد ه و شمال هم معدن شرطبندی) . یا مثلا درمورد فیلمهای اراذل و اوباش و باندهای خلاف تهران، برای من که بچه گمرک هستم و خیلی سال کارم لولیدن بین اینا بوده و درگیری ها و شر کردن های وحید مرادی و هانی کُرده و جواد عراقی و عزیز و رحیمی ها رو از نزدیک دیدم، دیدن فیلم «متری شیش و نیم» و «مغز های کوچک» و «شنای پروانه» ، کاملا واقعی و خوبه.
پس ، برای فیلم دیدن ، زیاد به حرف های من و یا اوسگولهایی که تا حالا از گیشا پایینتر نیومدن، توجه نکنید. از اهلش بپرسید تا بهتون بگن که چقدر واقعیه. نهایت کار فیلم، ایجاد سرگرمی هستش و گیشه با سلیقه های مختلف شکل میگیره. زیاد سخت نگیرین
.

 


خب، با یاد و نام خدا ، پست های جشنواره فجر رو شروع میکنم :-)
امسال برای خالی کردن وقت جشنواره خیلی زحمت کشیدم و البته پارسال هم یه قسمت از کارامو بین فیلمها میکردم. هر روز از ساعت ۴ عصر تا ۱۲:۳۰ شب، سینما هستیم. از امروز دیگه فلاسک چایی و وسایل زندگی هم میبرم با خودم :-) بازم تکرار کنم که این چیزایی که مینویسم نظرات کاملا شخصی خودمه و به کسی ربطی نداره و به معنای خوب یا بد بودن فیلم نیست. من در جایگاه منتقد حرفه ای نیستم. صرفا از نظر سلیقه خودم درمورد فیلمها صحبت میکنم. نمره فیلمها رو طبق نمره های آرای مردمی که میدم، از ۱ تا ۵ اعلام میکنم. و اینکه مثل گذشته، اما در پست های جدا، یه پست رو، بدون اسپویل (بدون لو رفتن قصه) مینویسم، و بعدا ، با یه پست جدا یه خلاصه کوتاه از قصه فیلم رو میگم.
((راستی، امسال سختگیرتر از سالهای قبل هستم در نمره دادن))

+ مردن در آب مطهر
فیلم قبلی برادران محمودی «چند متر مکعب عشق» هم خوب بود. این هم عییی، خوب بود ، البته از نظر فنی چیز خاصی نداشت و بازیها هم خیلی دلچسب نبود. ماجرای فیلم در مورد افغانی هایی بود که برای پناهنده شدن به اروپا ، از ایران گذر میکنن. از قصه فیلم خوشم اومد. هر چند فیلم خیلی آدم رو با خودش و سختی های افغان ها همراه نمیکرد و آخرش زیاد جذاب نبود. به نظرم نمره ش حدود ۲.۵ بود و با خیلی اغماض نمره ۳ دادم بهش. بعید میدونم در رشته خاصی کاندید بشه. 

+ سینما شهر قصه
این بنده خدا کارگردان، یا به دلیل گرونی دوربین و اجاره وسایل فیلمبرداری، یا به دلیل کمبود وقت، خودش کلا نیم ساعت فیلم گرفته بود و بقیه صحنه های فیلمشو از فیلمهای تاریخ سینمای ایران قرض گرفته بود! فایم درمورد زمان انقلاب بود و یه آپارات چی سینما عاشق دختری میشه که پدرش مخالف سرسخت سینماست! یه کمدی ضعیف و آبکی و بیمزه و بی هیچی! نمیدونم ، شاید کارگردان فکر کرده بود فیلمش، ادای دِین به تاریخ سینمای ایرانه؟! فازش چی بود؟! حیف بازی همیشه خوب ِ بابک کریمی
بعیده فیلم در هیچ رشته ای کاندید بشه. نمره ۱ دادم.

+ تومان
فضای شرطبندی و قمار ، کاملا بی پرده و عریان ، با نکته های بسیار خوب و تمیز در فیلمنامه ، با قصه های فرعی خیلی خوب. قطعاً حق این فیلم محترم هستش که در یک پست کاملا جدا درمورد لذتی که در شب دوم برامون ساخت، بنویسم. عالی و دوستداشتنی ، با خوشحالی، نمره ۴ دادم.

+ خوب بد جلف ۲ : ارتش سری
مشخصاً فیلمهای قاسمخانی، فیلمهای خوبیه برای خانوادگی دیدن و خندیدن. چیز خاصی نمیشه درموردش گفت. بنظرم فیلم ، یه کپی از نسخه اول خودش (خوب بد جلف ۱) هستش البته با شوخی های کمی آپدیت شده. و طبق معمول تمام بار فیلم روی دوش زوج تکراری و بامزه و بازهم تکراری پژمان جمشیدی-سام درخشانی. قاسمخانی قصه های نسبتا خوبی داره ها. ولی خب ، همینه دیگه. در این بازار کمدی های مستهجن و سخیف، این فیلم واقعا خوب و باشخصیت حساب میشه.
کاندید؟ نمیدونم. بنظر نمیرسه. نمره ۳ دادم.

 

++ امروز و فردا شش فیلم «مغز استخوان ، تعارض ، روز صفر ، ابر بارانش گرفته ، آتابای و خورشید » رو خواهیم دید.

 


+ سه کام حبس :
دوبار نمره ۱ دادم بهش ، کارگردان اول فیلم اومد توی سالن، شانس آورد وسطای فیلم رفت که آخر گیرش نیاوردم.

+ لباس شخصی :
من عذر میخوام بابت اینکه به دلیل علاقه م به تاریخ معاصر و چند سالی که بصورت قفلی در مطالعه و تحقیق و سوال و گیر دادن به آدمها در این مورد هستم، اونقدر رفتم توی این فیلم، که زیاد نتونستم به ابعاد سینمایی و فنی فیلم دقت کنم. اکیپ و عوامل ناآشنا و فیلم اولی ِ این فیلم، سه سال درگیر تحقیق برای فیلمنامه خوب این فیلم درمورد حزب توده بودن. روایت بسیار خوب و البته اجرای نیمه خوب اما بسیار قابل قبول. البته یه سکانسهای ضعیف ساختاری هم داشت که البته گاف نبود و بخاطر کم تجربگی بود و دیگه چیزی نمیدونم :-) فقط امیدوارم بسیار از این فیلمهای تحقیقی و مستند تاریخ معاصر ساخته بشه که هم خیلی جای کار داره و جذابه ، و هم اگه روایت قوی و بی دروغ باشه، لذت مضاعفی برای تاریخ دوستان داره. نمره بین ۴ تا ۴.۵ داشت که ۴ دادم

+ «دوزیست» و همچنین «خورشید» رو دوست داشتم ببینم. نشد. 

+ روز بلوا :
خود ِ فیلم یه طرف. از به روز بودن بهروز شعیبی و عکس العملش درمورد مسائل ی و موضوعات روز و بسیار مهم و قابل توجه و قابل بررسی کشور خوشم میاد. موضوع فیلم رو اگه بخوای در چند عبارت و کلمه بگی، از اینا میشه به صراحت استفاده کرد : اشرافیت مذهبی ، بودجه ها و رانت های یقه سفید ها ، انقلابی های طلبکار از کشور و مردم ، فساد سیستماتیک ، آبرو 
شاید توی فیلم بازی خوبی نبود، فیلمبرداری جذابی نداشت و موسیقی گیرایی شنیده نمیشد، اما فیلم شما رو درگیر مسئله مهمی میکرد! مسئله بسیار مهمتری از باگ های عمومی نظام! چیزهایی که باید به عنوان اصلاحات اساسی، دغدغه مردم باشه (که نیست) . این «مسئله داشتن» برای فیلم شعیبی و همینطور فیلم خروج حاتمی کیا خیلی مهمه که باید بخاطرش یه پست دیگه خرج کنم بعدا. و این فیلم در هر صورت باید دیده بشه. نمره: کمی بیشتر از ۳.۵

+ خروج
فعلا در مورد خروج از نظر فنی بگم که بنظر من، کلاً بدترین فیلم حاتمی کیا، از بهترین فیلم خیلیا بازم بهتر و دیدنی تره. خروج دو سکانس اولش مسحور کننده بود!! بهترین فیلمبرداری ، کارگردانی و طراحی صحنه ممکن. چیزی که آدم رو برای «بیگ پروداکشن ها» و خوش سلیقه گی ها امیدوار میکنه. اما بعد از اون روال فیلم یه کم شل میشد ، چند قسمت اضافی و قابل حذف داشت. نقش های اضافی هم که داشت. بازی قریبیان و پانته آ پناهی ها خوب بود. سکانس های مسیر جاده هم قابل قبول بود اما قصه به بیراهه میرفت. بیراهه که نه. پرداختش خوب نمیشد. سینما رو راضی نمیکرد. بقول حاج مهدی ، سکانسای اول فیلمو خودش ساخته بود ، بقیه شو داده مسعود ده نمکی ساخته :-))
پستی که گفتم بعدا حتما خواهم نوشت، در مورد همین «مسئلهٔ فیلم» و کلا مسئله و دغدغه سینما و فرهنگ و نقش هنر و اوضاع مردم و اهالی هنر در این موضوع هستش .
.
+++ اما چند ساعت پیش نامزدهای سیمرغ اعلام شد. آخه چی بگم من؟ گِل بگیرن سر در دانشگاه حاج مهدی رو با این اوضاع سینما. با اینکه اصلا برام نظر هیئت مزخرف داوران مهم نیست، اما آخه لعنتیا ، درخت گردو اینهمه کاندید؟؟!! فیلمبرداری فیلم خروج و بازی پانته آ پناهی در فیلم خروج ، کاندید هم نشدن!!!! واقعا؟! اینا چی میزنن؟؟! بعدش مغز استخوان کاندید بهترین فیلمنامه؟؟!! به قرعان اگه این داورها یه درصد از ادبیات داستانی و فیلمنامه سر در بیارن!! والا منم در این زمینه با گاو هیچ فرقی ندارم، اما ههععیی ، ولش
بگذریم :
و اما ،، با عرض معذرت از فیلمهایی که ندیدم، تندیس های دکتر میم رو در بخش های اصلی، به اینشکل میدم : 
- بهترین فیلمبرداری : با احترام به فیلم روز صفر ، تندیس میرسه به خروج
- بهترین فیلمنامه : برای «تومان» ، «پوست» ، «آبادان۱۱۶۰» و «شنای پروانه» یه کف مرتب بزنید. تندیس رو میدم به «لباس شخصی» (البته بنظرم ما هم باید تندیس فیلمنامه رو به دو قسمت اقتباسی و اورجینال جدا کنیم)
- بهترین کارگردانی : با تقدیر زیاد از شنای پروانه و تومان ، و همینطور تشکر از نیکی کریمی که زیاد ازش خوشم نمیاد ولی امیدوارم کرد که شاید بعدها فیلمساز خوبی بشه، تندیس رو میدم به سعید ملکان برای روز صفر
- بهترین بازیگر زن : بنظرم امسال هیچ بازیگر زنی در حد تندیس نیست. نهایتا یه کارت صدآفرین برای پانته آ پناهی (خروج) و یکی هم برای اون دختره توی آبادان۱۱۶۰
- بهترین بازیگر مرد : با احترام بسیار زیاد برای ساعد سهیلی (روز صفر) و سعید مولویان (تومان) که عالی بودن، و فرامرز قریبیان که با سربلندی و بازی خوب ، سینما رو کنار گذاشت، تندیس رو میدم به شاهکار پیمان معادی برای درخت گردو

- بهترین موسیقی : لذت بردیم از موسیقی استاد علیزاده برای آتابای و افشین عزیزی برای روز صفر ، تندیس رو میدم به بامداد افشار برای فیلم پوست
- پشگِل طلایی برای بدترین فیلم جشنواره : با تشکر از فیلم تعارض بخاطر فرصت خواب خوبی که بهم داد و لعنت به مغز استخوان و درخت گردو بابت گهی که به اعصابم زد ، پشگِل طلایی تعلق میگیره به «سه کام حبس»
- بهترین فیلم : بنظرم در جشنواره فقیر امسال باید تندیس رو به روز صفر داد.

.

+ بالاخره تموم شد! چقد دری وری نوشتم، چقد سخت بود

 


+ شنای پروانه :
از فیلمهای پر سروصدای امسال بود. یک فیلمفارسی مدرن! ورود به دنیای اراذل و اوباش و اشرار . بنظرم چند تا از دلایل مورد توجه قرار گرفتنش، ورود به دنیایی بود که برای خیلی از بیننده ها ناشناخته ست. و مورد بعدی هم، درام های اجتماعی که زیاد ساخته میشه و شاید مشابهت های فیلم با مغزهای کوچک. و البته گریم امیر آقایی مشابه وحید مرادی.
قصه نسبتا خوب بود. هرچند که بیننده اونقدر درگیر صحنه ها میشد که شل بودن بافت قصه یادش میرفت و محو تماشا ، گاهی از داستان، روودست میخوره. بازیها همگی متوسط رو به بالاست و همین سطح باعث میشه حس خوبی داشته باشین. فیلمبرداری خیلی قوی نبود. بازی جواد عزتی (نقش اول) در حد سیمرغ نبود. اما
اما ریتم تند و خوب فیلم، صحنه های گیرا ، اتفاقات زیرپوست شهر و تدوین تمیز فیلم، باعث شده بود فیلم خوش ساخت و نسبتا دیدنی ای بدست بیاد که تقریبا اکثرا از دیدنش خوششون میاد. محمد کارت ، برای اولین فیلمش حتما حتما باید کلی تحسین بشه و بازم بخاطر فیلم خوبی که وسط این جشنواره گند بهمون داد، دمش گرم. اولاً نمره ۴ بهش دادم. نه بیشتر . همون ۴ . دوماً از دیدن لیست آرای مردمی فیلمهای امسال، راحت میشه فهمید که چرا مردم فیلمهای شبکه GEM رو دوست دارن.

+ خروج :
در مورد آخرین فیلم حاتمی کیا ، یک پست جدا مینویسم.

+ خون شد : 
فیلم مسعود کیمیایی رو نتونستم ببینم! چون ۲۰ تا تماس از دست رفته داشتم، چون رفتم بیمارستان! 
- الو ، بدو بیا بیمارستان لقمان
- چیشده؟
- حسین رو زدن. توی کماست. میخوان ببرنش توی اتاق عمل. امیر خان گفته بهت زنگ بزنم حتما بیای. همین الان.
- یعنی چی؟ :-| چیشده؟
- دعوا دیگه! تک مونده وسط ۷ نفر. با قمه زدن ، دوتا توی سرش، یه دونه پهلو ، پشت ران و.
نفهمیدم، قطع کردم، رفتم.
شنای پروانه فیلم قبلی بود. اینم ادامه ش. و سریال شنای پروانه هر روز توی این شهر ادامه داره.
* دوست کوچیک ِ هیکل گنده مون بهتره. بهوش اومده. خودش میدونه که یه کم بهتر بشه، کتک بعدی رو از خودم میخوره.

+ عامه پسند
راستش از فیلم خوشم نیومد. تلخ بود و ساده . اما نه بخاطر تلخیش، بلکه بخاطر شخصیت پردازی ضعیییف و قصه پر از ایراد و خارج از قواعد داستان نویسی ساده و اشتباهات فرهنگی زیاد و تدوین عجیب غریب و خیلی بیربط و نابجا ، خوشم نیومد.
بعد از فیلم کارگردان (سهیل بیرقی) رو دیدم. یه لحظه گفتم برم باهاش صحبت کنم، باز دیدم دیر شده، رفتم، اما بعدا پشیمون شدم. کاش خفتش میکردم و باهاش صحبت میکردم. فیلم درمورد زنی خانه دار و طلاق گرفته بود که میخواد روی پای خودش بایسته اما مشکلات و نوع نگاه مردم و . . هوتن شکیبا و باران کوثری و فاطمه معتمدآریا . من براش نمره ۲.۵ درنظر گرفتم و درنهایت به ۲ راضی شدم.

+ فیلم «من میترسم» و «قصیده گاو سفید» رو نرفتم. راستش امسال جشنواره بدتری به نسبت سال قبله. دیدن بعضی فیلمها سخت شده! مخصوصا فیلم بعدی که دیدم!

 

+ چند ساعت دیگه ایشالا نظرمو درمورد تندیس های امسال دکتر میم مینویسم.

* پ.ن : اختتامیه فردا شبه ، پس فیلمای امشب هم ببینم، بعدش پست اخر و تندیس ها رو تا فردا صبح مینویسم. و مثل هر سال، اختتامیه و سیمرغ های اونا هیچ اهمیتی برام نداره :-))

 


۱. روز مادر و زن مبارک.

۲. به یکی گفتم روزت مبارک، گفت ممنون پس کادوم چی؟ 
گفتم مگه تو مرد نیستی؟ گفت «بیشعور، جنسیتی ش نکن»

۳. سالهاست که گفتم «رای ندادن، بهتر از به لیست رای دادن است» بقول دخانچی و ترکیبی از خودم، امسال یا نباید رای داد یا به کسانی رای داد که برنامه شفاف و صحبت های واضحی درمورد خودشون و تعهداتشون و تایمینگ اعلام های عمومیشون و همینطور تعهد بهم_ریختن_مجلس رو بدن. اتفاقات جالب از همینجاها شروع میشه. لحظه ای که جای مافیاهای چپ و راست و لیست دار و همیشه برنده ، با ، جوانترهای عدالتخواه واقعی (واقعی بودنش مهمه) و با برنامه و با حرف و جنس مردم و دغدغه دار و البته همیشه بازنده، عوض میشه! عوض بشه.

۴. از مافیای نخ بافتنی و کاموا و اتحادیه شالگردن فروشان تهدید کردن که چرا فیلم تعارض رو چسبوندی به ما؟! اولاً ازتون تعریف کردم. دوماً توی عمرم با مافیای کاموا و نخ درگیر نشده بودم ، بیاین ببینم زورتون چقدههههه (آخرش حالت لاتی: نففس‌کش)

۵. توی باشگاه بدنسازی، سنگین زدن زیاد مهم نیست. مهم، آروم زدن و درست زدن ِ حرکاته! آروم و درست.

۶. توی استخر دوربین نبرین، ما بردیم، کار دستمون داد :-)))

۷. خودمم هنوز تصمیمی برای رای دادن یا ندادن ندارم.

۸. بدترین جشنواره فجر و بدترین اختتامیه و خنده دارترین داوری عمرتون رو دیدین؟!

۹. گروه کوهنوردی سبک و آسان و یکروزه مون، دائما برقراره، و البته ربطی به بلاگ و بلاگر ها نداره. آدمهای مختلف جالبی از اقشار مختلف جامعه توش هستن. چون چند بار بهم گفتن، منم اعلام کردم. شمام اعلام کنید. هر کی خواست، پیام خصوصی بده، وصلش کنم به مدیر گروه. من کاره ای نیستم جز یک "ته قدم ِ خوابالو" 

۱۰. آدمایی که فیلم خروج یا بوقت شام رو بخاطر حاتمی کیا ندیدن یا اعلام انزجار میکنن، و همزمان یه فیلم اسکار گرفته و کن گرفته رو از ۱۹۰ زاویه بررسی میکنن. زوایایی که کارگردان همون فیلم هم به وجد و شگفتی میاره. اینا یه مشت بی. و فاشیستن. یا رایسیسم . (البته منظورم به کسانی نیست که صرفا درباب انگل مینویسن. منم از فیلم انگل، بسیار راضی ام)

۱۱. میدونستین به المان و عدد غلظت خون در آزمایش خون و چکاپ، نباید زیاد توجه کنید؟!

۱۲. دوستان گفتن سمت عبدل آباد بسمت پل پاسگاه ، اونجا بین پرده فروشی ها ، کامواهای خوب و خوش قیمتی پیدا میشه

۱۳. امام حسن عسگری (ع)

۱۴. فکر کردین امام زمانه؟ نخیر. هنوز کلی تِر کاری مونده که انجام بشه. ما هنوز نون خشک داریم بخوریم. هنوز آدمهایی هستن‌که کمپین های چسشعر ِ همیشه بی نتیجه راه بندازن و خوش باشن. هنوز به کودک کار گیر میدن که نباید کار بکنی، ولی نه مدرسه ای براش میسازن، نه تفریحی، نه درامدی برای والدینش. هنوز کم دروغ میگیم، هنوز فرق قیمت ماشین توی کارخونه و بازار، ۲۰٪ شده ، هنوز کمه! کو تا آخرامون؟! بعضیا هنوز حساباشون خالیه ولی ما فکر میکنیم دغدغه شون اصلاح و اصول و ایران و پایداریه! 
نچ. مورد چهاردهم درمورد یه مسابقه ست. بلاگی یا غیر بلاگی. راش میندازیم ;-)


۱. بابا خیلی مظلوم و آروم بود. خیلی. 
منم همیشه سعی کردم مظلوم و آروم باشم، ولی نمیدونم چرا؟ میگن که نشد که باشی :-)) سال ۸۱ که بابا با ماشین تصادف کرد و یه موتوری، از پشت بهمون زد و موتوریه افتاد و مرد، فقط یه روز از بیمه ماشین گذشته بود! و اونموقع ها پیام و سایت و اینا نبود که مدام بهت یاداوری بکنه و آنلاین، بیمتو تمدید بکنی. تموم شدن بیمه یه طرف، داستان کروکی کشیدن پلیس یه طرف که همه میدونستن موتوری مقصر بوده و یهو بعدا گفتن بابا مقصر شد!! ( آره موتوری از پشت زد به ماشین و هر خری میفهمه موتوری مقصره) یهو بابا گیر یه قاضی مزخرف افتاد! و بدون قبول کردن سند، انداختش زندان! (قاضی برای جرائم غیر عمد میتونه تا ۱۰_۱۲ روز بررسی سند و این مسخره بازیا، متهم رو توی زندان نگه داره! یه همچین چیزایی) من اونموقع مسافرت بودم و نتونستم آتیش بیارم و داداشام هم خیلی کارا کردن. قاضی لج کرد و بابا رفت زندان. خیلی همه نگران بودن بخاطر آرومی و مظلومی بابا.
همون شب اول ، دوست داداشم که کارمند زندان بود، زنگ زد. گفت خیالتون راحت، باباتون تا اومد توی بند، دو نفر از کله گنده ها ظاهرا میشناختنش و احوالپرسی کردن و جاش راحته. ۷-۸ روز بعد سند رو قبول کردن و بابا آزاد شد.
۲. پنج سال بعد ، من و بابا سوار ماشین از کرج میومدیم سمت تهران، نزدیکای میدون آزادی، یه ماشینه از بغل اومد لایی بکشه ، زد به آینه. بابا همون اول بهم گفت تو بشین. منم به تقلید از بابا، آروم و مظلوم نشستم. بابا رفت پایین ، خیلی اروم،، یهو اون طرف با حالت حق به جانب پیاده شد. دستش به بابا خورد. منم پیاده شدم 
سه ساعت بعد کلانتری ۱۰۸ نواب بودم، بابام وساطت کرد و طرفین رضایت دادیم و رفتیم. مرتیکه چنگ انداخته بود روی گردنم. ولی دستش شکسته بود.
۳. سال بعدش که نوبت من شد که برم زندان، یه شهر دیگه بودم. همون اول پسرعموم اومد دم زندان، بهش گفتم «اگه زنگ زدی بابام اینا، یجوری بگو که دو روز دیگه بیرونه ، که نگران نشه و یهو بیاد»
داشت میخندید، بهم گفت «آره زنگ زدم، گفتم عمو نگران نباش، من هستم بعدش بابات گفت: نه بابا، اون از پس ِ خودش بر میاد، فقط بهش بگو این دو روز آروم باشه» 
یه همچین درک متقابلی داشتیم :-))
.
* گفتم یه کم از فضای کرونامه بیام بیرون که یه کم فضا عوض شه :-) نمیخوام دیگه مداوم درموردش بنویسم. خداروشکر خوبم. شاید چند روز یه بار یه متن یا وویس درمورد اوضاع کرونامه بگم.
** بعضی بلاگ ها مثل حاج مهدی قمی و آقاگل عزیز ، حرکت های فعالانه خوبی زدن. بریم شرکت کنیم. رستاک هم کلی پادکست خوب معرفی کرده که خودمم چند تاییشو مرتب گوش میدم‌.
***
مجددا روز پدر مبارک، خدا همه باباها رو حفظ بکنه. راستش مورد ۲ رو تاحالا برای هیچکس تعریف نکرده بودم. بین من و بابا بود. خودش گفت چیزی نگو مامان ناراحت میشه. منم دیگه کلا نگفتم. الان یهو یادش افتادم. به روم نیارین. همه میدونن آدم آروم و دوستداشتنی ای ام D:

 


+ تلویزیون، هر چی توی آرشیو داره، روو میکنه که آنتن رو پر از فیلم و سریال بکنه. یه سریال میداد چند شب پیش، انگار با دوربین K750 سونی اریکسون گرفتی! توی یه نما از سریال ، ۴ تا بازیگر بودن، هر چهار تاشون سالها پیش مرده بودن!
+ بیمارستان بهارلو بودم، شلوغ بود و بهم ریخته. چون کادر درمانی چرخشی ان، بعضیا توی بیمارستانها نمیشناسنم. سرم به کار بود، یکی اومد گفت شما؟ گفتم «من از کانون پرورش فکری معرفی شدم. میام برای بیمارای قرنطینه شعر و قصه میخونم!» . رفته بود با تعجب به همه گفته بود :-)) هیچی دیگه از شنبه که دوباره نوبت بیمارستان بهارلو میشه، باید کلی شعر و قصه اماده کنم :-))
+ حدود دوهفته پیش، پستی پخش شده بود که «پزشکان متخصص ریه گفتن اگه ۲۰ ثانیه نفستو حبس بکنی، بعد فوت کنی و سرفه نکنی، یعنی ریه ت سالمه و کرونا نداری» ،، بچه ها داشتن توی اورژانس تست میکردن. رفتیم یه بیمار کرونا مثبت خفت کردیم. دهن سرویس ۳۰ ثانیه نفس گرفت و بعد فوت کرد. خیلی ام سلامت. یه تنه، رید به تمام تزهای علم پزشکی :-))

+ یکی از انبارهای شرکت، سمت «مرتضی گرد» هستش. مرتضی گرد از نظر تقسیم بندی شهری، یه روستا در جنوب تهرانه. اما الان تقریبا یکی از شهرک های خودمختار تهرانه. مثل قلعه هزار اردک. کااااملا زندگی مثل گذشته درجریانه. فک کنم تلویزیون ندارن! اصن نمیدونن کرونا چیه. بقول بچه ها احتمالا آمار کرونا رو که به تفکیک شهرها میشنون ، فک میکنن اینا تعداد آرای انتخابات مجلسه. بعد میگن «مشارکت چقد پایین بوده»  :-))
دستفروشها، مردم درحال خرید و توی کوچه ها و بچه ها در حال بازی و اماده میشن برای چهارشنبه سوری و . اصن یه وضی. وقتی میرم اون سمت، کاملا احساس امنیت میکنم. اونقدد خوبه ، انگار رفتم جزایر مائو مائو :-)) دیروز توی یه مغازه بودم. یه نفر از دوستای فروشنده هه از تهران اومده بود ، با ماسک! فروشنده تا دیدش، با تعجب گفت: «عههه، چی شده؟! مریض شدی؟» 
+ یه پیرزنه توی حیاط بیمارستان، اومد برام دعا کنه، گفت ایشالا هرچی از خدا میخوای بهت بده. گفتم «دعا کن سال دیگه اینموقع قطب جنوب باشم. در حالی که حاجی رو کشتم و دادم شیرهای دریایی خوردنش، خوشحال بسمت آرژانتین در حرکت باشم» :-)) البته جمله آخرو توی دلم گفتم و تصور کردم. چقدر لذتبخشه D:
+ مراقب باشید، رعایت کنید، سلامت باشید ، مراقب پدر مادر ها و مامانبزرگ بابابزرگ ها باشید. برای کادر درمان و همه افراد درگیر و بیماران دعا کنید. ایشالا خوب بگذرونیم این روزها رو.

 


سه ماه اخر سال، فیلمای زیادی نرسیدم ببینم (البته بجز جشنواره) . با اینحال ، چند تا از فیلمایی دیدم رو بگم، فکر کنم اگه ندیده باشید، بذارید توی لیست دوران قرنطینه تون، بدک نباشه. البته نقد فیلم نیست، فقط اسم و موضوعشو بدون ترتیب خاصی میگم.
+ فیلم Escape room 2019 : اگه از فیلمای معمایی و ماجراجویی مثل maze runner و hunger game و . اینا خوشتون میاد، از اینم خوشتون خواهد اومد. و فیلم دنباله دار خواهد بود و سال بعد، ادامه ش هم ساخته خواهد شد.
+ انیمیشن های how to train your dragon و hotel transilvania قسمتهای ۲ و ۳ رو ندیده بودم. خیلی خوبن لعنتیا.
+ در مورد «روزی روزگاری در هالیوود» و «آیریش من» فکر کنم قبلا گفته بودم. فیلم ها پیشینه واقعی دارن و اگه درمورد داستان و اتفاق واقعیش بدونید، قطعا بهتون بیشتر از چیزی که معموله، میچسبه
+ فیلم Anna 2019 : فیلم هیجانی ، جاسوسی ، اکشن و پر از سوتی و نکته هایی که اصلا رعایت نشده. اگه فیلم کاملا گیشه ای دوست دارین، باب میل خواهد بود. اما اگه یه کم گیر داستان و فیلمنامه و کارگردانی باشید، ممکنه مث من عصبی بشید.
+ فیلم Six underground 2019 : که رایان رینولدز و پیمان معادی بازی میکنن، و فیلم خیلی خوب و هیجانی و اکشن خوش ساختیه. و احتمالا اگر کارگردان و عوامل زنده بمونن، یه فیلم دنباله دار ۹ قسمتی خواهد بود. البته هر قسمتش مستقله.
+ فیلم Marriage story 2019 : راستش من خوشم نیومد. نه از بازیها ، نه روایت ، نه کارگردانی. هرچند که همیشه یه سری منتقدها از خود کارگردان جلوتر میرن و تفسیر قاب ها و سکانسها رو با دید فلسفی فضایی مینویسن. اما بنظرم دراون حد هم که میگن نیست. صرفا چون یه تجربه زن و شوهری ه ، برای بعضیا ممکنه خاطره ای رو زنده بکنه و بهش احساساتی داشته باشه.
+ فیلم Ad astra 2019 : با بازی برد پیت دوستداشتنی. فیلم در مورد سالهای آینده و فضا و فضانوردی هستش و خیلی science fiction طور جلو میره.
+ فیلم The two popes 2019 : در مورد دو تا پاپ قبلی و فعلی و ماجرای استعفای قبلی و تصمیمات پاپ جدیده. هرچند که فضای کمدی وار و بازی های خوبی داره، ولی طبق معمول این موضوعات خاص، بسیار از نظر قصه و روایت با اصل داستان، مشکل تاریخی و قصه داره. از نظر انحراف افکار ، در حد فیلم عالی Dunkrik بود ، که ذهن بیننده رو به چیزی که میخواد، معطوف میکنه.
+ فیلم Extreme job 2019 : از سینمای زیبای کره جنوبی و البته ربطی به انگل نداره و فیلم کاملا کمدی و جالبه.
+ فیلم Focus 2015 : این از قبل مونده بود و ندیده بودم. ویل اسمیت و مارگو رابی ، ی و ی ، سرگرم کننده و خوب.
+ فیلم Little women 2019 : اگه رمان معروف الکات و کارتون زمان نوجوونی ما که پخش میشد رو دیده باشین ، از این فیلم دوستداشتنی خوشتون میاد . غیر از اینم باشه، بازم خوشتون میاد :-)
+ فیلم Knives out 2019 : فیلم داستانی معمایی پلیسی ، هم فاز آگاتا کریستی و . اینا. 
+ فیلم Hustlers 2019 : بد نیست.
+ فیلم The invisible guest 2017 : یک معمایی رازآلود اسپانیایی. خوبه و راضی کننده.
+ سری فیلمهای «سجین» / Seccin : من زیاد پیگیر سینمای ترکیه نیستم. البته سینمای ترکیه فیلمهای بسیار خوبی داره، به سریالای آبکی و هزار قسمتی ماهواره نگا نکنید، سینمای فاخر هم داره. حالا، اگه به فیلم ترسناک، با موضوع تخصصی جن و دعانویسی و رمالی و ورد و جادو (چیزی که اطراف خودمونم زیاده و توی جامعه مون میبینیم) علاقه دارید، بد نیست این فیلم رو ببینید. پنج قسمته و هر قسمتش مستقل. و شامل صحنه های ترسناک و ناراحت کننده.
.
++ مینی سریال چرنوبیل هم ندیده بودیم، سعادتی شد که در دوران کرونا دیدیم و کاملا هم مناسبتی بود :-)) فارغ از قصه و راست و دروغ و جزئیاتش، مطالبی هست که بعدا درموردش مینویسم
.

 


+ این روزها نمیرسم متمرکز و دقیق تر درمورد چیزی بنویسم و در تایمی که گیر میارم، موردی مینویسم. 
-- راستش من طی ۴۰ روز گذشته، تقریبا از بعد از جشنواره، که داستان اخر سال شروع شد، نتونستم فیلم زیادی ببینم. اما چشم، بازم اونایی که دیدم، و مابقی رو بررسی میکنم و پست بعدی پیشنهاد فیلم مینویسم.
-- داشتم تبلیغ پنیر لاکتیکی صباح رو میدیدم، یه جاش میگه «.وقتی که خوشحالی و باریکی ،، یعنی به ایده آل ت نزدیکی» . این الان چاق ها رو مسخره کرد؟! یعنی چاقها ایده آل نیستن؟! نمیخواین کمپینی چیزی در حمایت از چاقها و اهمیت به بدن هر شخص برای خودش و. از این چیزا راه بندازین؟! :)
-- این خارجیا ، مخصوصا سلبریتیا شون، چالش دستمال توالت راه انداختن و مثلا فوتبالیستا با دستمال لوله ای روپایی میزنن و بسکتبالیستا پرت میکنن توی سطل و. از این مسخره بازیها . توی این اوضاع کمبود دستمال و گرونیش و محدودیتش. فقط سلبریتیای ما گاو و بیسواد نیستن!
-- امروز هم سر کار بودم. اصلا بخاطر همین تهران موندم، وگرنه اگه به قرنطینه بود، دوهفته پیش رفته بودم یه جایی که ادم نباشه، توی قرنطینه. اما موندم بخاطر یه حرف! اونقدر که این روزا ارزوی خواب بیشتر از دو سه ساعته رو دارم. ریشام خیلی بلند شده. و توش کلی سفید! دستام همه زخمی و خشک. اما خسته نشده م و فعلا هم نمیشم. ولی کلی ناراحتم. خیلی ناراحت! و از خیلی چیزا. حالمون اصلا خوب نیست. الان جا و وقت گفتنش نیست. اما «اگه خودمون بفکر نباشیم، هیچکس نیست.» این جمله رو طی این سالها در هر موردی گفته بودم، بازم میگم. «دولت (نظام) هیچ کمکی بهت نمیکنه، دستت رو روی زانوی خودت بذار» . اوضاع کرونا؟ راستش اصلا خوب نیست. در تمام جهان، بسیار ناراحت کننده، تلخ ، وسیع ، سخت ، تحت فشار ، مخصوصا در ایران، دولت کاملا بیخیال ، بیمارستانها بشدت در مضیقه تجهیزات، کمبود تخت و. ، مردم هم که میبینیم. اصلا انگار نه انگار! ۴ روز توی خونه موندن، خسته شدن! همه جا شلوغ! بگذریم. خلاصه گفتم. عددها بسیار بسیار با چیزی که توی تصورتون هست فرق میکنه و فقط هنوز قطعی نیست ، اما مرگ برای همسایه نیست. خدا نیاره برای کسی، اما بترسید از روزی که سه چهار عزیزتون رو طی دو روز از دست بدید و اصلا نفهمید کجا و چطور دفن میشن؟ نه کمکی، نه مراسمی، اگه بهشت زهرا رو ببینین، برای غریبه ها خون گریه میکنید. خودتونو بذارید جای اونا. دور از جون. رعایت کنید و کمک کنید. توان کمک مالی یا عملی ندارین؟ بهترین کمک ، آگاه سازیه. آدمهایی رو که چیزی براشون مهم نیست یا از روی بی اطلاعی ، رعایت نمیکنن، کاملا خر فهم کنید. به زور ، یا با واسطه، آگاهشون کنید، بترسونید اما با واقعییت. من به درک ، اما بقرعان کمر ِ کادر ِ درمانی داره زیر فشار های خودی و غیرخودی میشکنه. 
-- شیخ ما ، نارخاتون ، پرستار مهربون و آوازه خوان مرکز طبی کودکان ، غروغروی تیم کوهنوردی شهدای نارگیل، در برخورد و پرستاری از بیماران کرونا، خودش سی تی چِست ش مثبت شد :( بله ، کرونا :-( حالا درسته که بادمجون بم آفت نداره و زبونم لال، گرازها با کرونا نمیمیرن :-)) ) اما براش دعا کنید. افتاده توی قرنطینه خونگی، شبیه یه قطع نخاعی لمس. خداروشکر تازه کمی بهتره. جدای از شوخی، برای همه مریضها مخصوصا کرونایی های نگران و علی الخصوص نارخاتون دعا کنید، سفره ابالفضل نمیخواد اما نذر کردم اگه خوب بشه، هر کی بیاد کوه ، بهش آب نارگیل گازدار بدم D: زود خوب شو و برگرد به تیم. میدونی که چه مسیرهای خاصی رو برای بعد از کرونا جدا کردیم که بریم؟ هوم؟ بقول خارجیا #GetWellSoon

+ در ادامه مطلب ، یه عکس میذارم که خودتون میفهمید. و یه ترجمه گزارش آخرین کنفرانس جهانی covid19 در چین ، که احتمالا نمیفهمید. ولی بررسی بکنید.

ادامه مطلب

+ در این تایم قرنطینه و احتمالا خلوتی هاتون یه کم فکر کنید. فکر کنیم کرونا چه کارهایی کرد که سالها هیچکس نتونسته بود بکنه؟! 
وحشت سراسری، اجبار نظافت، وسواس، شکستن رکورد سقوط تمام بورس ها و نفت و شاید در ادامه، شکست نظام سرمایه داری ، تاثیر روی انتخابات های بزرگ جهان ، عریان شدن فرهنگی در کشور هایی که توی ذهنمون ازشون بت فرهنگ و شعور ساختن ،، ممنوعیت دست کردن توی دماغ و گوش ، لغو چهارشنبه سوری ، بقول یکی «کنار زدن لحاف از روی اعتقادات افراطی فرقه ای ها» در قم و مشهد در ماجرای شکستن قفل حرم ، نمایش حماقت در چهارشنبه سوری با ملت احمق و اداباز ِ شهرک اکباتان و خیلی جاهای دیگه و فهمیدن اینکه اون گروه از شهرک اکباتانی ها همونقدر نادون و بیسوادن که اون تجمع کنندگان جلوی حرم! . دیگه،، خیلی چیزا هست که بهش فکر کنیم.

+ مورد دوم اینه که در زمان کرونا، چه کارایی میشه کرد و کسی نفهمه!؟!
تعطیلی مجلس و استفاده از حکم حکومتی و دور زدن رای گیری بودجه و استفاده از کمیسیون تلفیق برای خوردن هزاران میلیارد از بیت المال! جنگ انداختن بین مردم با اعتقادات مختلف و بازی درست کردن! پشت پرده های کرونا و دیر اعلام شدنش و تقلیل اون به بحث مسخره قرنطینه قم و چند تا و.! ،،، تحصن جلوی حرم و شکستن قفل توسط صاحب منصبان و بزرگانی که سالهاست مثلا علمدار دین هستن و آدماشون!! و بعدش پاکسازی خودشون و راه انداختن بحث اینکه اینا کار فرقه شیرازی ها و اینا بوده! ،،، دوباره ماجرای قدیمی مولوی ها و سنی-وهابی ها و مسجد مکی ها و. ،،، رییس نداشتن هلال احمر و روی هوا بودن قسمتهای زیادی از کشور اونم در اوج بحران! و کلا ربط دادن هر کاری و وصل کردنش به کرونا برای انحراف افکار .

+ کلا خواستم ساده بگم، ایشالا سال ۹۸ با این همه مخاطره ای که داشتیم، یه کم چشمامونو در مسیر درست باز بکنه و یه کم بیشتر بپرسیم و بیشتر بخونیم و سطح دغدغه هامون و سطح خواسته هامونو ارتقا بدیم و با تحقیق درست، جدی تر پیگیرش باشیم. اگه میخوایم مثلا فعال مدنی باشیم و یه حرکت مفیدی بکنیم، درگیر مسائل کوچیک و مسخره که روزانه با دقت ساخته میشه و به خوردمون داده میشه و سطح دغدغه هامونو بشدت تقلیل میده، نشیم.

+ در مورد سر تیتر هایی که توی پست گفتم، سرچ کنید. امیدوارم حاج مهدی هم یه کم سنجد بخوره و بشینه یه پست درمورد قم و سران حوزه و شیرازی ها و مولوی ها و مسجد مکی و یه سری فرقه ها و داستان های زیرپوست قم برامون بنویسه. بالاخره خودش از همون خونه ست :-))

+ عیدتون مبارک. ایشالا سال موفق و خوب و پر از شادی و سلامتی روح و تن داشته باشید.


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Miguel نساجی نخ اکریلیک فرش ماشینی آموزش مجازی عمران خانه امن خاطرات Maria کاشی و سرامیک نیاوران iti74 دست نوشته های من Naghmalar ffghh